بی‌آشیانه وقتِ زندگی، بی‌گور وقتِ مرگ


راست‌هنرمندان وقتِ مردن هم مثل زنده‌بودنشان ارج و قرب دارند؛ بزرگان ‌همه تسلیت می‌گویند، خیابانی یا میدانی به نامشان می‌شود،‌ شاید روزی هم برایشان عزا شود، هفته‌ای بعد جشن‌نامه‌‌ی کارهای نکرده‌شان برگزار می‌شود و‌ بزرگ‌داشت‌ها که در سالن‌های مختلف شهر...

ناراست‌هنرمندان فقط بعد از مرگشان زنده می‌شوند، آثارشان رو می‌آید -نقدکی هم شاید بشود، گوشه‌کنارها به یادبودشان چیزکی می‌نویسند، از خاطراتشان با او می‌گویند و جایزه‌ای به نامشان می‌شود؛ همین هم تا دوسه‌ سالی -که نامشان بپوسد.

هنرمندانی دیگر، وجودشان تنها پس از مرگشان کشف می‌شود -نیم‌‌صفحه‌ای در مجله یا روزنامه‌ای و تمام؛ و اگر زن باشند، نیم‌ ِ نیم‌ستونِ نیمه‌ای، کنار ِآگهی‌ها و اندازه‌ی همان، بیست یا بیست‌وپنج کلمه با اسم اصلیشان -بی‌هر چیز دیگر.

از هنرمند ستاره‌دار اما، بخش‌نامه‌ای رسمی یا غیررسمی، محرمانه یا غیرمحرمانه، صادرشده یا نشده، ابلاغ‌شده یا نشده، مکتوب یا شفاهی، گفته یا نگفته، حتی دو خط ِ گوشه‌ی گوشه‌ی پایین یک ستون روزنامه را هم می‌گیرد -صفحه‌‌ی مردگان را هم...


من که مجنون توام

یار اگر جلوه کند

شیرین‌

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد